خداوند عالم بشر را امر بشکر به شکرگزارى فرموده چنان که میفرماید وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ شکر نعمت مرا بجاى آورید و کفران نعمت من نکنید. 152- البقره
و میفرماید: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ اگر شکر نعمت کنید نعمت شما را زیاد میکنم. 7- ابراهیم
و میفرماید: وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ هر کس شکر حق گوید بنفع خود او است (که خدا نعمتش بر او بیفزاید) و هر که ناسپاسى و کفران نعمت خدا کند بزیان و ضرر او است و (خداوند احتیاج بشکر مردم ندارد بلکه) خدا بىنیاز است از شکر خلق. 12- لقمان
و حقیقت شکر اقرار و اعتراف و سپاسگزارى از نعمت نعمت دهنده است. و مرویست که خداوند وحى فرمود بحضرت داود علیه السّلام که: اى داود حق شکر مرا بجاى آور (بنحوى که شایسته منست) عرض کرد: چگونه شکر تو را کنم پروردگارا حق شکر تو؟ و حال آنکه هیچ شکرى نیست که به آن تو را شکر کنم مگر آنکه آن شکر نیز نعمت تو است.
خطاب رسید: حال مرا بحد أعلا شکر کردى زیرا دانستى که این هم از منست، عرضکرد: آدم را بید قدرت خود آفریدى و او را پدر همه پیغمبران و اولیاء خود قرار دادى و امر فرمودى بملائکه تا او را سجده نمودند، چگونه شکر تو را کرد؟ خطاب رسید که: دانست همه اینها از من است، و چون اعتراف کرد که از من است ادا نمود حق شکر مرا.
جوانان مسلمان سرگرم زورآزمایى و مسابقه وزنه بردارى بودند. سنگ بزرگى آنجا بود که مقیاس قوّت و مردانگى جوانان به شمار مىرفت و هرکس آن را به قدر توانایى خود حرکت مىداد.
در این هنگام رسول اکرم صلی الله علیه وآله رسید و پرسید: «چه مىکنید؟».
جوانان گفتند: داریم زورآزمایى مىکنیم. مىخواهیم ببینیم کدام یک از ما قویتر و زورمندتر است.
حضرت فرمود: میل دارید که من بگویم چه کسى از همه قویتر و نیرومندتر است؟.
گفتند: البته، چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد.
افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند که رسول اکرم کدام یک را به عنوان قهرمان معرفى خواهد کرد؟ عدهاى بودند که هر یک پیش خود فکر مىکردند الآن رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفى خواهد کرد.
رسول اکرمصلی الله علیه وآله فرمودند: «از همه قویتر و نیرومندتر آن کس است که اگر از یک چیزى خوشش آمد و مجذوب آن شد، علاقه به آن چیز او را از مدار حق و انسانیت خارج نسازد و به زشتى آلوده نکند؛ و اگر در موردى عصبانى شد و موجى از خشم در روحش پیدا شد، تسلط بر خویشتن را حفظ کند، جز حقیقت نگوید و کلمهاى دروغ یا دشنام بر زبان نیاورد؛ و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت و مانعها و رادعها از جلویش برداشته شد، زیاده از میزانى که استحقاق دارد دست درازى نکند.»
رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله از جبرئیل سؤال کردکه تفسیر صبر چیست؟
عرضه داشت یعنى انسان در موقع گرفتارى روحیهاش همانند زمان آسایش قوى و شاداب باشد. و در زمان فقر و تهیدستى همانند زمان غنا و بىنیازى و در موقع بلا و مصیبت همانند زمان عافیت باشد و مصائب و ناراحتىهاى خود را نزد مردم بازگو ننماید و شکایت نکند
وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیراً سوره الإسراء (17) صدر آیه 24.
ترجمه آیه: و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا! آنها را رحمت آور، چنان که مرا در کودکى پرورش دادند
قسمتی از سخنرانی مرحوم علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی در رابطه با این موضوع که توضیح مختصر و مفیدی بیان فرمودند برایتون گذاشتم
وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَة «دو تا بال ذلّت در مقابل عزّت است، در مقابل آنها آقایى نکن ها! در مقابل آنها آقایى نکن! سرت را بلند نکن! در مقابل آنها کوچکى کن.» بعضى از جاها کوچکى کردن مطلوب است. انسان باید عزیز باشد امّا نه پیش پدر و مادرش.
وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَة «بالهاى رحمت خود را بر آنها پائین بیاور از روى فروتنى و تواضع و خشوع! نه از روى غیظ و غضب و ناچارى.» همینطورى که مرغ وقتى مىخواهید او را بگیرید بالهایش را جمع مىکند و تسلیم مىشود از روى إضطرار و ناچارى، شما بالهاى قدرت خود را در مقابل پدر و مادر بشکنید، فرود بیاورید، پائین بیاورید امّا از روى رحمت؛ قدرت دارید بال بزنید ها! و بپرید پرواز کنید، از دست فرمان آنها پرواز کنید و خود را راحت کنید، امّا این کار را نکنید!
مادر پیر شده، پدر پیر شده، توى خانه تنها نگذارش یک کلفت و یک نوکر هم پیشش باشد خدمتش کند! بیاور توى خانهاى که خودت دوست دارى. آن اطاق پذیرایى عالى در آن بهترین طبقه را براى او بگذار! اطاقى که مایلى براى خودت، نه اطاقى که دمِ در است مال او باشد و اطاق عالى براى خودت! این کار را نکن! این کار لطف ندارد، یُمن ندارد، برکت ندارد، این کارها روح و جان ندارد.
وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانى صَغیر و علاوه بر این همیشه دعا بکن آنها را! بگو: «خدایا بر این دو رحمت بفرست، همینطورى که این دو تا من را تربیت کردند و پرورش دادند در دوران کودکى.» اگر اینها نبودند من کجا بودم؟ این من با این همه سنگینى که ترازوهاى شیطان نمىتواند این منیّت را واقعاً بکِشد و شیطان از دست این منیّت من عاجز مىشود، اینها مرا تربیت کردند؛ از کوچکى من را درست کردند و تربیت کردند، و این دست و آن دست، و بدون توقّع مرا تربیت کردند، بزرگ کردند؛ خدایا همیشه بر آنها رحمت بفرست چه در حالتى که زندهاند و چه در حالتى که از دنیا رفتهاند!
*** دوستان نظر یادتون نره ***
چند روایت امام صادق علیه السلام در اوصاف شیعه
از «تفسیر عیاشى» از حضرت صادق علیه السلام روایت است که آن حضرت فرمود:
انَّما شِیعَتُنا اصْحابُ الْارْبَعَة الْاعْیُنِ عَیْنٍ فِى الرَّأْسِ وَ عَیْنٍ فِى الْقَلْبِ، الَا و الْخَلائِقُ کُلُّهمْ کَذلِکَ، الّا انَّ اللهَ فَتَحَ ابْصارَکُمْ وَ اعْمى ابْصارَهُم«بحار الانوار» ج 15 کتاب الاخلاق ص 31.
«شیعیان ما داراى چهار چشم هستند، دو چشم در سر، و دو چشم در دل. متوجّه باشید که همه بندگان خدا چنیناند لکن خدا چشم دل شما شیعیان را باز کرده و چشم دل دیگران را نابینا نموده است».
و از «محاسن» برقى از حضرت صادق علیه السّلام روایت است که:
انَّ لِکُلِّ شَئْىٍ جَوْهَراً وَ جَوْهًرُ وُلْدِ آدَمَ مُحَمَّدٌ صلّى الله علیه و آله و سلّم وَ نَحْنُ وَ شِیعَتُنا «بحار الانوار» ج 15 کتاب الایمان ص 109.
«از براى هر چیزى حقیقت و جوهرى است و جوهر فرزندان آدم محمّد صلّى الله علیه و آله و سلّم است، و ما هستیم و شیعیان ما هستند».
و نیز از «محاسن» از حضرت صادق علیه السّلام روایت است که به فضیل بن یسار که از خواصّ شیعیان و روات آن حضرت بود فرمودند: انْتُمْ وَ اللهِ نُورٌ فى ظُلُماتالْارْض بحار الانوار» ج 15 کتاب الایمان ص 109 «سوگند به خدا که شما نور هستید در ظلمات زمین».
و نیز از «محاسن» نقل است از على بن عبد العزیز از حضرت صادق علیه السّلام که مىفرمود:
وَ اللهِ انّى لَاحِبُّ ریحَکُمْ وَ ارْواحَکُمْ و رُؤْیَتَکُمْ وَ زیارَتَکُمْ، وَ انّى لَعَلى دِینِ اللهِ وَ دینِ مَلائکَتِهِ فَاعینُوا عَلى ذلِکَ بِوَرَعٍ، انَا فِى الْمَدینَة بِمَنْزِلَة الشُّعَیْرَة [الشَّعْرَة] اتَقَلْقَلُ حَتّى ارَى الرَّجُلَ مِنْکُم فَاسْتَریحَ الَیْهِ بحار الانوار» ج 15 کتاب الایمان ص 109
«سوگند به خدا که من بوى شما را دوست دارم، و ارواح شما را دوست دارم، و زیارت و دیدار شما را دوست دارم، و حقّاً که من بر دین خدا و دین فرشتگان خدا هستم، اى شیعیان، شما مرا بر این دین یارى کنید. من در تمام مدینه مانند یک دانه جو تک و تنها هستم، در تمام مدینه حرکت مىکنم تا یکى از شما را ببینم و با ملاقات و دیدار او استراحت خاطر برایم حاصل شود.»
دوستان نظر یادتون نره