تا در بيت الحرام از آتش بيگانه سوخت
کعبه ويران شد، حرم از سوز صاحبخانه سوخت
آه از آن پيمان شکن کز کينهي خم غدير
آتشي افروخت تا هم خم و هم پيمانه سوخت
آتشي در بيت معمور ولايت شعله زد
تا ابد زان شعله هر معمور و هر ويرانه سوخت
ليلي حسن قدم چون سوخت از سر تا قدم
همچو مجنون عقل رهبر را دل ديوانه سوخت
کرکس دون پنجه زد بر روي طاوس ازل
عالمي از حسرت آن جلوهي مستانه سوخت
آتشي، آتش پرستي در جهان افروخته
خرمن اسلام و دين را تا قيامت سوخته