• وبلاگ : ►▌ علوم و معارف اسلامي ▌ ◄
  • يادداشت : گوشه اي از مظلوميتهاي علي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    مانده بود چه بگويد. حرفي براي گفتن نداشت. از خجالت سرش را پايين انداخته بود و اشک مي ريخت. چاره‌اي نبود... دو دستي امانتي را تحويل داد و گفت: ببخشيد! امانتدار خوبي نبودم؛ پهلويش شکست...

    اللهم عجل لوليک الفرج
    التماس دعاي فرج
    ياحق