بیست و ششم رجب:وفات حضرت ابوطالب علیه السلام پدرامیرالمومنین علیه السلام
چون سال دهم از بعثت درآمد ابو طالب بیمار شد و در آن بیمارى کسان و خویشان خود را طلبید و آن حضرت بر بالین عمش نشسته بود، گفت: اجل من نزدیک رسیده و من به عالم آخرت مىروم، حالا صحبت مرا غنیمت دانید و آنچه وصیت مىکنم شما را بر آن موجب عمل نمائید تا در دنیا معمور و در عقبى مسرور باشید.
احباب به گریه درآمدند و خویشان جزع و بىقرارى آغاز کردند. ابو طالب گفت: اى خویشان و اى حاضران! گریه را بگذارید و گوش به سخن من در آرید، وصیت مىکنم شما را به متابعت این سیّد و سرور و این برگزیده خداى اکبر، فرمان محمّد ببرید و از متابعت او سر متابید تا در روز بازار آخرت فرومانده و نزد خداوند زمین و آسمان شرمنده نباشید. رسول- صلّى اللّه علیه و آله- دست ابو طالب را گرفت و گفت: اى عم مهربان! خداى ترا جزاى خیر دهاد! در حالت صغر سن کفایت مهم من کردى و در حین کبر سن محافظت من نمودى و حالا که به لقاء حق متوجه شدهاى سفارش من مىکنى و غم من در چنین محل مىخورى. انّک اعظم النّاس علىّ حقّا و احسنهم عندی یدا:یعنى: دست حمایت تو بر من اعظم است و بیش از جد بزرگوار و پدر و باقى خویشان بر من حق دارى.
دیگر آن حضرت کلمه شهادتین تلقین مىکرد و ابو طالب مىگفت. در این محل ابو لهب و ابو جهل و باقى کفار قریش حاضر بودند، فریاد برآوردند و آه و فغان به آسمان رسانیدند که اى ابو طالب! از این سراچه دنیا مىروى و ما را و محمد را به یکدیگر مىگذارى، توقع از تو داریم و در چنین محل استدعا مىنمائیم که از روى راستى و انصاف سخن گوئى و عداوت و خشونت که میان ما و محمد است بر طرف سازى. ابو طالب گفت: اى قوم! طریق انصاف و شیوه راستى آن است که متابعت محمد کنید و هر چه گوید و فرماید از آن تجاوز منمائید. بعد از آن چند بیت انشاء کرد که یک بیت از آن این است، بیت:
لقد علمت بانّ دین محمّد من خیر ادیان البرّیة دینا
این بگفت و از سراچه دنیا به منزل دار القرار عقبى رحلت کرد. بعد از آن على مرتضى او را غسل داد و آن حضرت بر سر او ایستاده بود شرایط تجهیز و تکفین به جاى آورد و به همراهى جنازه رفت و از فراق عم خود بسیار گریست و او را دفن کردند.
و چون رسول به خانه آمد سه روز از فراق عم خود از خانه بیرون نیامد و به مردم آمیزش و الفت نکرد.
آثار الأحمدى، الأسترآبادی ص : 109
موضوع مطلب :