سلامت زن در آنست که یا حامله باشد و یا بچّه شیر دهد
مرحوم علامه طهرانی رحمة الله علیه می فرماید: سلامت بدن و روان زن در زائیدن است؛ در حامله شدن و شیر دادن است. بَه بَه از بانوانى که یا در شکم خود بچّه مىپرورند، و یا در آغوش خود بچّه را شیر میدهند! این بهشت است. این سُبُل سلام است.
خداوند خالق آفرینش، مزاج زن را طورى آفریده است که از زمان بلوغ تا دوران یائسگى پیوسته مزاج او غذاى خاصّى را مطابق مزاج طفل در بدن درست میکند؛ و آن خون حیض است که در زمان حاملگى این خون در رحم مادر غذاى طفل است. علّت آنکه زنان در دوران باردارى غالباً عادت ماهیانه نمىشوند براى آنست که این خون در رَحِم صرف غذا و طعام جنین میگردد.
و چون بچّه را زمین گذارند و وضع حمل کنند، این خون تبدیل به شیر شیرین سفید و نرم و راحت و ملایم با مزاج نوزاد مىشود، و از سوراخهاى پستان سرازیر مىشود. فلهذا زنان در دوران رضاع و شیر دادن نیز غالباً عادت ماهیانه نمىشوند.
أمّا وقتى که آبستن نیستند و شیر هم نمیدهند، این غذا مصرفى ندارد و بنابراین از دهانه رحم خارج و دور ریخته مىشود. یعنى زن بواسطه عدم حمل و عدم رضاع (آبستن نبودن و شیر ندادن) مقدارى از قواى بدنى و جسمى خود را که خداوند بصورت خون در آورده است هَدَر نموده و ضایع کرده است. فلذا از رحمت خدا دور است. و خداوند در اینجا به وى إجازه عبادت و خشوع و خضوعى را که بواسطه نماز و روزه و طواف حاصل مىشود نداده است.
زن باید مانند مرد پیوسته راه تقرّب را بپیماید، و آن وقتى است که: دوش به دوش مرد نماز بخواند و روزه بگیرد و طواف کند؛ و این فقط در وقتى است که حامله باشد و یا طفل خود را شیر دهد.
این زن قرین رحمت خداست که حائض نیست؛ و اجازه رکوع و سجود و قیام و طهارت به وى داده شده است. و اجازه صیام به وى داده شده است. و اجازه طواف گرد کعبه به وى داده شده است.
بنابراین، زنان باید پیوسته یا حامله باشند و یا شیر دهند، تا در کاروان انسانیّت و حرکت به سوى معبود و محبوب، و قبله مشتاقان و کعبه عاشقان و پویندگان به سوى حرم و حریم امن و امان او، با مردان هم آهنگ باشند.
حائض شدن زنان موقعى است که در این کاروان نشستهاند و از حرکت افتاده و متوقّف گشتهاند. بنابراین، اصل در زنان عبادت است؛ یعنى اصل در زنان حمل و رضاع است. حیض زنان خلافِ اصل است؛ یعنى عَدم حمل و عدم رضاع خلاف است. فتَأمَّلْ در این نکته دقیق.
این حقیر روزى به یکى از پزشکان حاذق و بصیر و متعهّد که سخن از این موضوع به میان آمده بود، گفتم: سلامت و سعادت زن در اینست که: یا حامله باشد و یا بچّه در زیر پستان خود داشته باشد.
قدرى تأمّل کرد و گفت: آقا این گفتار، مطابق آخرین نتیجه کنگرههاى پزشکى است که امسال در آمریکا برگزار شده است. و من تز دکترى خود را در آمریکا در همین موضوع قرار دادهام.
آنگاه گفت: طبق آخرین مدارک و آمار، دخترانى که قبل از هجده سال بچّه بزایند سرطان پستان نمیگیرند. و هر چه دیرتر بچّه بزایند، درصدِ خطر تهدید سرطان پستان در آنها زیاد مىشود؛ تا چون از سنّ سى سالگى بگذرند خطر سرطان پستان به نحو مضاعف بالا میرود.
امّا زنانى که اصلًا ازدواج نکنند و بچّه نیاورند، درصد خطر سرطان پستان در آنها سرسام آور است.
این مطالب را که عین واقعیّت است، قیاس کنید با تبلیغات و انتشارات استعمار کافر که بر در و دیوار نوشته بود: «زندگى خوشتر، فرزند کمتر» و یا «فرزند فقط یکى یا دو تا» و در یک صفحه پوستر یا پلاکارد، عکس یک مرد و یک زنى را کشیده بود، که در دستشان یک دختر و یک پسر بود، و بطور شادابى و خوشحالى در حرکت بودند و دست راست را بلند کرده، فقط انگشت وُسْطَى و مُسَبِّحه (سَبّابه) را بطرف بالا باز نموده، تا نشان دهند که أوّلًا فقط فرزند باید دو تا باشد و بس، و ثانیاً این را با حرف 7 که رمز موفّقیّت است، خاطر نشان نموده باشند.
از این تابلوها بر هر ادارهاى و کانونى، بالاخصّ در سالن بیمارستانها و درمانگاهها و محلّ اجتماع مردم زده مىشد و مردم مىدیدند. بیچارهها هم باور میکردند و از زیادى بچّه خوددارى میکردند. و زنها دسته دسته به درمانگاهها مىآمدند و قرصهاى ضدّ حاملگى را به عنوان هدیه و تُحفه، مجّانى میگرفتند و با خوشحالى همراه خود مىبردند. غافل از اینکه این قرصها همچون قرص اسْتِرِکْنین، سمّ قاتل است که بر روى آن لعاب شیرین کشیده باشند.
پزشکان غیر متعهّد و خود فروخته هم، پیوسته در روزنامه و رادیو و تلویزیون، تبلیغات را در این موضوع بالا مىبردند.
یک روز پزشکى به خانمى که براى معالجه نزد او رفته بود گفته بود: خانم! رَحِم زن حکم درخت را دارد. مگر درخت چقدر میوه میدهد؟! این زن هم به منزل آمده بود و بناى بد سرى در آبستن شدن، با شوهرش گذارده بود.
شوهرش در مسجد نزد من آمد و از زنش شکایت کرد، و گفتار دکتر را که به وى گفته بود بازگو کرد.
گفتم: این دکتر در این سخن مغالطه نموده است؛ و به اصطلاح عامّه مردم، حُقّه بازى نموده است. برو منزل و به عیالت بگو: درخت میوه تا زنده است میوه میدهد! به مجرّد آنکه به بلوغ خود رسد (در بعضى از درختان در سال دوّم، و در بعضى نیز دیده شده است که در سال اوّل) میوه میدهد.
درختان میوه هر سال مرتّب میوه میدهند. هیچ میوه شان قطع نمىشود، مگر زمانیکه آفتى به آنها برسد و ریشه آنها کرم بزند. در این صورت چوب است. دیگر درخت میوه نیست؛ آنرا مىبرند
. بسوزند چوب درختان بىبر سزا خود همین است مَر بىبرى را
رساله نکاحیه(کاهش جمعیت ضربهاى سهمگین بر پیکر مسلمین)، ص: 41 الی44
***دوستان نظر یادتون نره***
با نظراتتون در بحث شرکت کنید
موضوع مطلب :