جهاد اصغر و جهاد اکبر
پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حدیث معروفى با بیان لطیفى این جنگ و ستیز را بیان کرد.
اصحاب و یاران او از جهادى برمىگشتند؛ رو کرد به آنها و فرمود:.
مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهادَ الْاصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَیْهِمُ الْجِهادُ الْاکْبَرُ
مرحبا به مردمى که از مبارزه کوچک برگشتهاند و جهاد بزرگ هنوز به عهده آنها باقى است.
گفتند: یا رسول اللَّه، جهاد بزرگ چیست؟ فرمود: جهاد با نفس و مبارزه با طغیان و خواهشهاى دل.
اى شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمى زان بتر در اندرون
کشتن این، کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخره خرگوش نیست
قد رجعنا من جهاد الاصغریم با بتى اندر جهاد اکبریم
سهل دان شیرى که صفها بشکند شیر آن باشد که خود را بشکند
در این کشمکشها گاهى عقل، دل و خواهشها را تحت تأثیر و فرمان خود قرار مىدهد و گاهى بالعکس، دل عقل را مطیع و فرمانبر خود قرار مىدهد. اینکه عقل کانون دل را تسخیر کند و تحت فرمان خود درآورد معنایش واضح است، محتاج به تفسیر نیست، و اما اینکه دل کانون عقل را مطیع خود سازد محتاج به توضیح است
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج23، ص: 773
چرا حضرت زهرا، بتول نامیده شده است؟
معانی الأخبار علل الشرائع بِاسْنَادِ الْعَلَوِیِّ عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّ النَّبِیَّ ص سُئِلَ مَا الْبَتُولُ فَإِنَّا سَمِعْنَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ إِنَّ مَرْیَمَ بَتُولٌ وَ فَاطِمَةَ بَتُولٌ فَقَالَ ع الْبَتُولُ الَّتِی لَمْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ أَیْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ الْحَیْضَ مَکْرُوهٌ فِی بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ
مصباح الأنوار، عن علی ع مثله بیان البتل القطع أی أنها منقطعة عن نساء زمانها بعدم رؤیة الدم قال فی النهایة امرأة بتول منقطعة عن الرجال لا شهوة لها فیهم و بها سمیت مریم أم عیسى ع و سمیت فاطمة ع البتول لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا و قیل لانقطاعها عن الدنیا إلى الله تعالى و نحو ذلک قال الفیروزآبادی.
ترجمه:
شیخ صدوق از على بن ابى طالب علیه السّلام روایت کرده:
از رسول خدا سؤال شد: بتول یعنى چه اى رسول خدا؟ همانا از تو شنیدهایم که گفتهاى مریم و فاطمه هر دو بتول هستند.
پیامبر فرمود: بتول آن زنى را گویند که حیض نمىشود زیرا حیض براى دختران انبیا ناپسند است.
این روایت در مصباح الانوار نیز آمده است.
بیان: «البتل» به معنى قطع است یعنى فاطمه به دلیل عدم مشاهده حیض با زنان زمان خود متفاوت است. و در «النهایة» آمده است:
زنى را بتول مىگویند که از مردان منقطع گردیده شهوتى نسبت به آنان نداشته باشند، و مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفتهاند که از جهت فضل و دین و حسب غیر از زنان زمان خود بودند، و گفته شده آنها را بتول گفتهاند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده متوجه خداوند تعالى گردیدهاند.
و مثل این سخن را فیروزآبادى نیز در کتابش آورده است.
زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى)، ص: 152و153
اخلاق جمع خلق است، و خلق را مرحوم نراقى این گونه تعریف کرده است: «قدرت و توانایى روح انسانى که باعث شود کارها را به آسانى و بدون فکر و تأمل انجام دهد». راغب گوید: «ریشه خُلق و خَلق یکى است ... با این تفاوت که خُلق مربوط به نیروهایى است که با بصیرت شناخته مىشوند، و خَلق مربوط به شکل و چگونگى ظاهرى و صورتهایى است که با چشم دریافت مىشوند. گاهى نیز خلق از ماده «خلاقه» به معنى نرمى و صاف بودن است. بنا بر این هر چه را انسان با عادت و تمرین بدست آورد و انجام دادن آن براى او آسان باشد آن را خلق مىنامند. نتیجه آنکه: گاهى خلق حالتى در نفس است که سبب مىشود کارهایى را بدون فکر انجام دهند و گاهى نیز اسم است براى فعلى که از انسان صادر مىشود» «1». از تعریفهاى گذشته بدست آمد که اخلاق ملکه یا حالتى است که در نفس انسانى رسوخ کرده و باعث مىشود که اعمال بدون فکر و تأمل از او سر بزنند. پس هر عمل خیرى که با اندیشه و درنگ در عاقبت آن کار انجام شود فضیلت اخلاقى نیست بلکه یک حالت اخلاقى است. شخص اخلاقى کسى است که چنان کارهاى خیر و نیک، عادت او شده که بدون فکر و تأمل از او صادر مىشوند. مثلا کسى غوّاص یا شناگر است که بدون تأمل، داخل آب شده و مشغول شنا گردد، اما کسى که ابتدا مدتى به ارزیابى آب و تأمل در آن پرداخته سپس با احتیاط وارد آب مىشود غوّاص نیست. مسائل اخلاقى نیز این گونهاند که اگر کسى عادت به فضائل اخلاقى کرده به طورى که بدون تأمل به انجام آنها مىپردازد او داراى ملکه فضائل اخلاقى است. اما کسى که ابتدا مقدارى فکر مىکند و پس از تأمل به این نتیجه مىرسد که با عفت باشد یا به عدالت عمل کند او داراى ملکه عدالت نبوده و از نظر اخلاقى نمىتوان او را صاحب فضائل اخلاقى نامید.
الآداب الدینیة للخزانة المعینیة با ترجمه عابدى، ص: 194 و 195
علّت عظمت و کرامت شیعه
بارى باید دید چرا شیعه این قدر عظمت دارد و رسول- وحى و امین سرّ خدا تا این حدّ آنها را ستوده است؟ در میان خلائق چه علّت دارد که آنها بدون حساب داخل در بهشت روند، چرا فقط و فقط آنها فائز و رستگارانند؟ به چه مناسبت پیامبر اکرم که خاتم النّبیّین و سیّد المرسلین است دست خود را به کعبه زده و سوگند به خدا یاد مىکند و به اصحاب خود گوشزد مىکند که شیعیان على تنها رستگارند؟. این همه درجات اخروى از شفاعت و کوثر و تسنیم و بهشت و رضاى خدا و خلود و طراوت و شادابى چرا تنها براى آنهاست؟
در روایات بسیارى صفات شیعه و اخلاق آنها و اعمال آنها از مروّت و انصاف و صدق و ایثار و صبر و استقامت و صفا و خلوص و عبادت و جهاد و صیام و صدقه و اعتقاد راستین به خدا و دستورات خدا بیان شده است. و اینها صفاتى است که در مولاى آنها حضرت امیر المؤمنین است. آنها حساب خود را در دنیا پس دادهاند، و در برابر مشکلات و ناملایمات صبر و تحمّل نموده، عفّت زبان و عفّت قلم و عفّت بطن و فرج داشته، از معاصى اجتناب کرده، بلکه با عبودیّت در مقابل حضرت معبود زنگار دل خود را جلا زده و بالأخره زدوده و انوار الهى در دلشان تابش کرده است. شیعیان افرادى هستند که در مکتب مولا امیر المؤمنین علیه السّلام درس عمل خواندهاند و تمام کریوهها و عقبات عالم برزخ و قبر و سؤال منکر و نکیر و حشر و عرض و حساب و سؤال و صراط و میزان را طىّ نموده، و در همین دنیا کلام مولایشان که فرمود:
الدُّنْیا قُلُوبَکُمْ قَبْلَوَ اخْرِجُوا مِنَ انْ تُخْرَجَ مِنْها ابْدانُکُمْ. «نهج البلاغة» باب خطب ص 418. «دلهاى خود را از دنیا خارج کنید قبل از آنکه بدنهایتان از دنیا خارج گردد» در دلشان نشسته است.
و البتّه همانطور که بهشت جا و منزل پاکان است، باید منزلگه و مقام آنان بوده باشد. آنها در راه و روش امیر المؤمنین که تسلیم محض در مقابل اوامر و دستورات خداست تسلیم بوده، چون و چرا نمىکردند، و اوامر پیغمبر را گرچه در مراحل سخت و نقاط حسّاس و باریک پیروى مىنمودند، و تمام آیات قرآنیّه و بیانات رسول اکرم را درباره امیر المؤمنین و اهل بیت و در سایر مسائل قبول داشتند، و به دنبال این خلوص فکرى و علمى، در عالم خارج همان عقیده خود را اعمال و از خودسرى و استکبار مصون بودند، این است مقام شیعه که نمونه کامل مقام انسانیّت و میوه رسیده عالم وجود و نوگل نورسته در باغ وجدان و حمیّت و انصاف است.
در مقابل آنان افرادى هستند که اوّلًا دستورات رسول الله را لازم الاجراء نمىدانستند و پیغمبر را در مواقع حسّاس تنها مىگذاردند نه در عبادت و بندگى خضوع و خشوعى، نه در ایثار و فداکارى قدمى، و نه در جهاد و صبر و تحمّل در شدائد خود را مهیّا، و نه صدق در گفتار، و نه خلوص در عبادت، و نه عشق و شور لقاى خدا در سر. و ثانیاً در مقام عمل، سنگین و سخت، با دلهاى قسىّ و نفوس سرکش و متمرّد از پذیرائى حقّ هر روز و هر ساعت رسول خدا را به علّت تلوّن و تردید در مشکلاتى واقع مىساختند، آنها اهل جهنّم، و البتّه خلود مقام و محلّ آنان است. آنها در این دنیا نفوس شریره خود را مخلّد در صفات و ملکات زشت نمودند، باید در آن عالم که عالم بروز و ظهور است مخلّد باشند. لذا تقسیم شیعه و غیر شیعه در زمان رسول خدا یک امر قهرى بوده است، شیعه صفّى بود که مطیع و فرمانبردار، و آنان متمرّد و جسور.
امام شناسى، ج3، ص:73الی75
چرا دعاى ما مستجاب نمىشود؟؟!!
در رابطه با این موضوع چند روایت در اختیار دوستان قرار می دهم
1- محمّد بن یعقوب کلینى در «کافى» از حضرت امام صادق علیه السّلام حدیث مىکند که:
إنّه قیل له فى قوله سبحانه: ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم نَدعُوهُ و لا نَرَى إجابَة. قالَ: أفَتَرَى اللهَ عَزّوجَلَّ، أ خلَفَ وَعدَهُ؟ قیل [قُلتُ]: لا! قالَ: فَمِمَّ ذَلِکَ؟ قال [قُلتُ] لا أدرِى! قالَ: لَکِنِّى اخبِرُکَ: مَن أطاعَ اللهَ عَزّوجَلَّ فیما أمَرَهُ ثُمَّ دَعاهُ مِن جِهَة الدُّعاءِ أجابَهُ. قیل [قُلتُ]: و ما جِهَة الدُّعاءِ؟ قالَ: تَبدَا و تَحمَدُ اللهَ و تَذکُرُ نِعَمَهُ عِندَکَ، ثُمَّ تَشکُرُهُ، ثُمَّ تُصَلِّى عَلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله، ثُمَّ تَذکُرُ ذُنُوبَکَ فَتُقِرُّ بِها، ثُمَّ تَستَعِیذُ مِنها؛ فَهَذا جِهَة الدُّعاء.
از امام صادق علیه السّلام سؤال شد راجع به آیه (ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم) چرا دعاى ما اجابت نمىشود، فرمودند: این طور گمان مىکنى که خداى تعالى وعده خود را انجام نمىدهد؟ گفته شد: خیر، فرمود: پس علّت چیست؟ گفته شد: نمىدانم. فرمود: امّا من به تو خبر مىدهم. کسى که از خدا اطاعت کند و خدا را بخواند، با کیفیّت مخصوص دعا، خداوند اجابت خواهد کرد. گفته شد: آن کیفیّت چیست؟ فرمود: اوّل حمد خدا را بجاى مىآورى و نعمتهاى او را بر خود در نظر مىآورى آنگاه خدا را بر این نعمتها شکر مىکنى، سپس بر پیامبرش صلوات مىفرستى، آنگاه گناهانت را در نظر مىآورى و اقرار بر آنها مىکنى و سپس به خدا پناه مىبرى و این است کیفیّت دعا کردن
2-رُوِىَ إنَّ الصّادِقَ عَلَیهِ السَّلامُ قَرَأ: (أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ) فَسُئِلَ: ما لَنا نَدْعُوهُ و لا یُستَجابُ لَنا؟ فَقالَ: لأنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَ، و تَسألونَ ما لا تَفهَمونَ! فَالإضطِرارُ عَینُ الدِّینِ؛ و کَثْرَة الدُّعاءِ مَعَ العَمَى عَنِ اللهِ مِن عَلامَة الخِذلانِ. مَن لَم یَشهَدْ ذِلَّة نَفسِهِ و قَلبِهِ و سِرِّهِ تَحتَ قُدرَة اللهِ حَکَمَ عَلَى اللهِ بِالسُّؤالِ و ظَنَّ أنَّ سُؤالَهُ دُعاءٌ؛ و الحُکمُ عَلَى اللهِ مِنَ الجُرأة عَلَى اللهِ.
از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که این آیه را قرائت کردند، سپس از ایشان سؤال شد چه شده است که دعاى ما اجابت نمىشود؟ حضرت فرمودند: زیرا شما درخواست مىکنید از کسى که او را نمىشناسید و چیزى را طلب مىکنید که نمىفهمید. پس اضطرار عین دیانت است و زیادى دعاء با جهل به خداى تعالى از نشانههاى بىسعادتى است. کسى که پستى و ذلّت خود و قلب و سرّش را در تحت قدرت خدا نبیند از خدا درخواست بىجا و بىموقع مىکند و تصوّر مىکند که این درخواست دعا مىباشد و تحکّم کردن بر خدا تجرّى و جسارت بر خدا تلقّى مىشود
3- و از قمّى حدیث مىکند از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام:
إنّه قِیلَ لَه: إنّ اللهَ تَعالَى یَقولُ: ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم و إنّا نَدعُوه فَلا یُستَجابُ لَنا؟ قالَ: لأنَّکُم لا تَوفُونَ بِعَهدِ اللهِ! و إنَّ اللهَ یَقولُ: أَوْفُوا بِعَهْدى أُوفِ بِعَهْدِکُم؛ و اللهِ لَو وَفَیتُم لِلَّهِ لَوَفَى [اللهُ] لَکُم
از امام صادق علیه السّلام سؤال شد خداى تعالى مىگوید: (ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم) مرا بخوانید تا اجابت کنم، درحالیکه ما او را مىخوانیم ولى اجابت نمىکند. حضرت فرمودند: زیرا شما به عهد خود با خدا وفا ننمودهاید. درحالیکه خدا مىگوید: شما به عهد و پیمان با من وفا کنید من به عهد با شما وفا خواهم کرد. قسم به خدا اگر شما وفا مىکردید او هم وفا مىکرد
4- و همچنین از حضرت صادق علیه السّلام روایت کردهاند که:
إذا أرادَ أحَدُکُم أن لا یَسألَ رَبَّهُ شَیئًا إلّا أعطاهُ فَلیَیأسْ مِنَ النّاسِ کُلِّهِم، و لا یَکُونُ لَهُ رَجاءٌ إلّا [مِن] عِندِ اللهِ عزّوجلّ؛ فَإذا عَلِمَ اللهُ ذَلِکَ مِن قَلبِهِ لَم یَسالهُ شَیئًا إلّا أعطاهُ.
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: کسى که مىخواهد از خدا درخواست مسألهاى را بنماید باید از همة خلائق ناامید شود. و امیدش منحصر در خداى تعالى باشد. اگر چنین شد خدا نیز درخواست او را اجابت خواهد کرد
مرحوم آیة الله اصفهانی کمپانی (ره) اشعار زیبایی را در رابطه با حضرت زهرا بیان کردند که من به یک بیت از آن که زیاد جانسوز است اشاره می کنم
وَ لَستُ ادرِی خَبَرَ المِسماری سَل صَدرَها خَزِینة الاَسراری
ترجمه: من نمی دانم میخ در با سینه ی زهرا چه کرد اگه می خواهی بدانی از سینه فاطمه بپرس که به تحقیق سینه فاطمه محل اسرار است
السلام علیک یا فاطمه الزهراء ، السلام علیک یا بنت رسول الله، السلام علیک یا ام الحسنین...
برای مطالعه مرثیه فارسی آیة الله کمپانى در مصیبت حضرت فاطمه زهرا س به ادامه مطلب بروید
ایام شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها و دهه فاطمیه اول را به همه ی شیفتگان و ارادتمندان آنحضرت تسلیت می گویم
روزى رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم نشسته بودند، در نزد آن حضرت، حضرت علىّ و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام بودند.