سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
►▌ علوم و معارف اسلامی ▌ ◄
 
 

لوح حضرت فاطمه سلام الله علیها:

ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که آن جناب فرمود: پدرم به جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: من به شما احتیاجى دارم هر گاه سرت خلوت شد میل دارم با شما ملاقات کنم، و در پیرامون آن مسأله مورد احتیاج گفتگو کنم جابر گفت: هر گاه میل داشته باشى حاضر هستم. روزى پدرم با وى ملاقات کرد و گفت: اى جابر اکنون مرا از جریان لوحى که در نزد جده‏ام فاطمه علیها السّلام دیدى و از مذاکراتى که در این باب با شما انجام گرفت مطلع کنید، جابر گفت: خدا را گواه میگیرم بر این مطلبى که اظهار میکنم، روزى خدمت مادرت حضرت زهراء سلام اللَّه علیها مشرف شدم و این در هنگامى بود که هنوز حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله حیات داشتند. علت شرفیابى من این بود که میل داشتم حضرت زهرا را در ولادت حسین علیه السّلام تبریک و تهنیت بگویم، در دست زهرا علیها السّلام لوح زردى مشاهده کردم که گوئى زمرد بود، و در آن لوح نوشته‏هائى را دیدم که مانند نور آفتاب میدرخشید، عرض کردم: پدر و مادرم فدایت باد اى دختر پیغمبر این لوح چیست؟ فرمود: این لوحى است که خداوند او را به پدرم رسول اللَّه هدیه کرده است، در این لوح نام پدرم و شوهرم و فرزندانم و هم چنین نامهاى اوصیاى از فرزندانم نوشته شده، پدرم این لوح را به من هدیه کرده تا مرا خوشوقت کند. جابر گفت: مادرت آن لوح را به من داد، من او را قرائت کردم و از وى نسخه برداشتم، پدرم گفت: ممکن است او را به من نشان دهى، گفت: مانعى ندارد اینک لوح در اختیار شما است، حضرت صادق علیه السّلام فرمود: پدرم با جابر تا منزل او رفت و لوح را بیرون آورد و به پدرم نشان داد، جابر گوید: من خداوند را گواه میگیرم که این کلمات را در لوح دیدم:

برای مطالعه لوح به ادامه مطلب بروید         

 ادامه مطلب...


موضوع مطلب :


ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 91 فروردین 27 :: 2:40 صبح :: توسط : ابوعلی

جهاد اصغر و جهاد اکبر

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حدیث معروفى با بیان لطیفى این جنگ و ستیز را بیان کرد.
اصحاب و یاران او از جهادى برمى‏گشتند؛ رو کرد به آنها و فرمود:.
مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهادَ الْاصْغَرَ وَ بَقِىَ عَلَیْهِمُ الْجِهادُ الْاکْبَرُ 
مرحبا به مردمى که از مبارزه کوچک برگشته‏اند و جهاد بزرگ هنوز به عهده آنها باقى است.
گفتند: یا رسول اللَّه، جهاد بزرگ چیست؟ فرمود: جهاد با نفس و مبارزه با طغیان و خواهشهاى دل.
اى شهان کشتیم ما خصم برون                             ماند خصمى زان بتر در اندرون‏
کشتن این، کار عقل و هوش نیست                        شیر باطن سخره خرگوش نیست‏
قد  رجعنا  من  جهاد    الاصغریم                               با  بتى      اندر      جهاد اکبریم‏
سهل  دان  شیرى  که صفها  بشکند                           شیر آن باشد که خود را بشکند
در این کشمکشها گاهى عقل، دل و خواهشها را تحت تأثیر و فرمان خود قرار مى‏دهد و گاهى بالعکس، دل عقل را مطیع و فرمانبر خود قرار مى‏دهد. اینکه عقل کانون دل را تسخیر کند و تحت فرمان خود درآورد معنایش واضح است، محتاج به تفسیر نیست، و اما اینکه دل کانون عقل را مطیع خود سازد محتاج به توضیح است‏

مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏23، ص: 773




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : شنبه 91 فروردین 26 :: 6:57 عصر :: توسط : ابوعلی


چرا حضرت زهرا، بتول نامیده شده است؟

معانی الأخبار علل الشرائع  بِاسْنَادِ الْعَلَوِیِّ  عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّ النَّبِیَّ ص سُئِلَ مَا الْبَتُولُ فَإِنَّا سَمِعْنَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ إِنَّ مَرْیَمَ بَتُولٌ وَ فَاطِمَةَ بَتُولٌ فَقَالَ ع الْبَتُولُ الَّتِی لَمْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ أَیْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ الْحَیْضَ مَکْرُوهٌ فِی بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ
مصباح الأنوار،  عن علی ع مثله بیان البتل القطع أی أنها منقطعة عن نساء زمانها بعدم رؤیة الدم قال فی النهایة امرأة بتول منقطعة عن الرجال لا شهوة لها فیهم و بها سمیت مریم أم عیسى ع و سمیت فاطمة ع البتول لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا و قیل لانقطاعها عن الدنیا إلى الله تعالى و نحو ذلک قال الفیروزآبادی.
ترجمه:
شیخ صدوق از على بن ابى طالب علیه السّلام روایت کرده:
از رسول خدا سؤال شد: بتول یعنى چه اى رسول خدا؟ همانا از تو شنیده‏ایم که گفته‏اى مریم و فاطمه هر دو بتول هستند.
پیامبر فرمود: بتول آن زنى را گویند که حیض نمى‏شود زیرا حیض براى دختران انبیا ناپسند است.
این روایت در مصباح الانوار نیز آمده است.
بیان: «البتل» به معنى قطع است یعنى فاطمه به دلیل عدم مشاهده حیض با زنان زمان خود متفاوت است. و در «النهایة» آمده است:
زنى را بتول مى‏گویند که از مردان منقطع گردیده شهوتى نسبت به آنان نداشته باشند، و مریم و فاطمه را از آن جهت بتول گفته‏اند که از جهت فضل و دین و حسب غیر از زنان زمان خود بودند، و گفته شده آنها را بتول گفته‏اند به دلیل اینکه ایشان از دنیا قطع علاقه نموده‏ متوجه خداوند تعالى گردیده‏اند.
و مثل این سخن را فیروزآبادى نیز در کتابش آورده است.

زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى)، ص: 152و153




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : شنبه 91 فروردین 26 :: 12:2 عصر :: توسط : ابوعلی

 

تعریف اخلاق

اخلاق جمع خلق است، و خلق را مرحوم نراقى این گونه تعریف کرده است: «قدرت و توانایى روح انسانى که باعث شود کارها را به آسانى و بدون فکر و تأمل انجام دهد». راغب گوید: «ریشه خُلق و خَلق یکى است ... با این تفاوت که خُلق مربوط به نیروهایى است که با بصیرت شناخته مى‏شوند، و خَلق مربوط به شکل و چگونگى ظاهرى و صورتهایى است که با چشم دریافت مى‏شوند. گاهى نیز خلق از ماده «خلاقه» به معنى نرمى و صاف بودن است. بنا بر این هر چه را انسان با عادت و تمرین بدست آورد و انجام دادن آن براى او آسان باشد آن را خلق مى‏نامند. نتیجه آنکه: گاهى خلق حالتى در نفس است که سبب مى‏شود کارهایى را بدون فکر انجام دهند و گاهى نیز اسم است براى فعلى که از انسان صادر مى‏شود» «1». از تعریف‏هاى گذشته بدست آمد که اخلاق ملکه یا حالتى است که در نفس انسانى رسوخ کرده و باعث مى‏شود که اعمال بدون فکر و تأمل از او سر بزنند. پس هر عمل خیرى که با اندیشه و درنگ در عاقبت آن کار انجام شود فضیلت اخلاقى نیست بلکه یک حالت اخلاقى است. شخص اخلاقى کسى است که چنان کارهاى خیر و نیک، عادت او شده که بدون فکر و تأمل از او صادر مى‏شوند. مثلا کسى غوّاص یا شناگر است که بدون تأمل، داخل آب شده و مشغول شنا گردد، اما کسى که ابتدا مدتى به ارزیابى آب و تأمل در آن پرداخته‏ سپس با احتیاط وارد آب مى‏شود غوّاص نیست. مسائل اخلاقى نیز این گونه‏اند که اگر کسى عادت به فضائل اخلاقى کرده به طورى که بدون تأمل به انجام آنها مى‏پردازد او داراى ملکه فضائل اخلاقى است. اما کسى که ابتدا مقدارى فکر مى‏کند و پس از تأمل به این نتیجه مى‏رسد که با عفت باشد یا به عدالت عمل کند او داراى ملکه عدالت نبوده و از نظر اخلاقى نمى‏توان او را صاحب فضائل اخلاقى نامید.

الآداب الدینیة للخزانة المعینیة با ترجمه عابدى، ص: 194 و 195

 




موضوع مطلب : اخلاقیات

ارسال شده در تاریخ : شنبه 91 فروردین 26 :: 11:26 صبح :: توسط : ابوعلی

علت عظمت شیعه

علّت عظمت و کرامت شیعه‏

 بارى باید دید چرا شیعه این قدر عظمت دارد و رسول- وحى و امین سرّ خدا تا این حدّ آنها را ستوده است؟ در میان خلائق چه علّت دارد که آنها بدون حساب داخل در بهشت روند، چرا فقط و فقط آنها فائز و رستگارانند؟ به چه مناسبت پیامبر اکرم که خاتم النّبیّین و سیّد المرسلین است دست خود را به کعبه زده و سوگند به خدا یاد مى‏کند و به اصحاب خود گوشزد مى‏کند که شیعیان على تنها رستگارند؟. این همه درجات اخروى از شفاعت و کوثر و تسنیم و بهشت و رضاى خدا و خلود و طراوت و شادابى چرا تنها براى آنهاست؟

در روایات بسیارى صفات شیعه و اخلاق آنها و اعمال آنها از مروّت و انصاف و صدق و ایثار و صبر و استقامت و صفا و خلوص و عبادت و جهاد و صیام و صدقه و اعتقاد راستین به خدا و دستورات خدا بیان شده است. و اینها صفاتى است که در مولاى آنها حضرت امیر المؤمنین است. آنها حساب خود را در دنیا پس داده‏اند، و در برابر مشکلات و ناملایمات صبر و تحمّل نموده، عفّت زبان و عفّت قلم و عفّت بطن و فرج داشته، از معاصى اجتناب کرده، بلکه با عبودیّت در مقابل حضرت معبود زنگار دل خود را جلا زده و بالأخره زدوده و انوار الهى در دلشان تابش کرده است. شیعیان افرادى هستند که در مکتب مولا امیر المؤمنین علیه السّلام درس عمل خوانده‏اند و تمام کریوه‏ها و عقبات عالم برزخ و قبر و سؤال منکر و نکیر و حشر و عرض و حساب و سؤال و صراط و میزان را طىّ نموده، و در همین دنیا کلام مولایشان که فرمود:
الدُّنْیا قُلُوبَکُمْ قَبْلَوَ اخْرِجُوا مِنَ انْ تُخْرَجَ مِنْها ابْدانُکُمْ. «نهج البلاغة» باب خطب ص 418. «دلهاى خود را از دنیا خارج کنید قبل از آنکه بدنهایتان از دنیا خارج گردد» در دلشان نشسته است.

و البتّه همانطور که بهشت جا و منزل پاکان است، باید منزلگه و مقام آنان بوده باشد. آنها در راه و روش امیر المؤمنین که تسلیم محض در مقابل اوامر و دستورات خداست تسلیم بوده، چون و چرا نمى‏کردند، و اوامر پیغمبر را گرچه در مراحل سخت و نقاط حسّاس و باریک پیروى مى‏نمودند، و تمام آیات قرآنیّه و بیانات رسول اکرم را درباره امیر المؤمنین و اهل بیت و در سایر مسائل قبول داشتند، و به دنبال این خلوص فکرى و علمى، در عالم خارج همان عقیده خود را اعمال و از خودسرى و استکبار مصون بودند، این است مقام شیعه که نمونه کامل مقام انسانیّت و میوه رسیده عالم وجود و نوگل نورسته در باغ وجدان و حمیّت و انصاف است.
در مقابل آنان افرادى هستند که اوّلًا دستورات رسول الله را لازم الاجراء نمى‏دانستند و پیغمبر را در مواقع حسّاس تنها مى‏گذاردند نه در عبادت و بندگى خضوع و خشوعى، نه در ایثار و فداکارى قدمى، و نه در جهاد و صبر و تحمّل در شدائد خود را مهیّا، و نه صدق در گفتار، و نه خلوص در عبادت، و نه عشق و شور لقاى خدا در سر. و ثانیاً در مقام عمل، سنگین و سخت، با دلهاى قسىّ و نفوس سرکش و متمرّد از پذیرائى حقّ هر روز و هر ساعت رسول خدا را به علّت تلوّن و تردید در مشکلاتى واقع مى‏ساختند، آنها اهل جهنّم، و البتّه خلود مقام و محلّ آنان است. آنها در این دنیا نفوس شریره خود را مخلّد در صفات و ملکات زشت نمودند، باید در آن عالم که عالم بروز و ظهور است مخلّد باشند. لذا تقسیم شیعه و غیر شیعه در زمان رسول خدا یک امر قهرى بوده است، شیعه صفّى بود که مطیع و فرمانبردار، و آنان متمرّد و جسور.

امام شناسى، ج‏3، ص:73الی75




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : شنبه 91 فروردین 26 :: 12:16 صبح :: توسط : ابوعلی

چرا دعاى ما مستجاب نمى‏شود؟؟!!

در رابطه با این موضوع چند روایت در اختیار دوستان قرار می دهم

1- محمّد بن یعقوب کلینى در «کافى» از حضرت امام صادق علیه السّلام حدیث مى‏کند که:

إنّه قیل له فى قوله سبحانه: ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم نَدعُوهُ و لا نَرَى إجابَة. قالَ: أفَتَرَى اللهَ عَزّوجَلَّ، أ خلَفَ وَعدَهُ؟ قیل [قُلتُ‏]: لا! قالَ: فَمِمَّ ذَلِکَ؟ قال [قُلتُ‏] لا أدرِى! قالَ: لَکِنِّى اخبِرُکَ: مَن أطاعَ اللهَ عَزّوجَلَّ فیما أمَرَهُ ثُمَّ دَعاهُ مِن جِهَة الدُّعاءِ أجابَهُ. قیل [قُلتُ‏]: و ما جِهَة الدُّعاءِ؟ قالَ: تَبدَا و تَحمَدُ اللهَ و تَذکُرُ نِعَمَهُ عِندَکَ، ثُمَّ تَشکُرُهُ، ثُمَّ تُصَلِّى عَلَى النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله، ثُمَّ تَذکُرُ ذُنُوبَکَ فَتُقِرُّ بِها، ثُمَّ تَستَعِیذُ مِنها؛ فَهَذا جِهَة الدُّعاء.

از امام صادق علیه السّلام سؤال شد راجع به آیه (ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم) چرا دعاى ما اجابت نمى‏شود، فرمودند: این طور گمان مى‏کنى که خداى تعالى وعده خود را انجام نمى‏دهد؟ گفته شد: خیر، فرمود: پس علّت چیست؟ گفته شد: نمى‏دانم. فرمود: امّا من به تو خبر مى‏دهم. کسى که از خدا اطاعت کند و خدا را بخواند، با کیفیّت مخصوص دعا، خداوند اجابت خواهد کرد. گفته شد: آن کیفیّت چیست؟ فرمود: اوّل حمد خدا را بجاى مى‏آورى و نعمت‏هاى او را بر خود در نظر مى‏آورى آنگاه خدا را بر این نعمت‏ها شکر مى‏کنى، سپس بر پیامبرش صلوات مى‏فرستى، آنگاه گناهانت را در نظر مى‏آورى و اقرار بر آنها مى‏کنى و سپس به خدا پناه مى‏برى و این است کیفیّت دعا کردن‏

2-رُوِىَ إنَّ الصّادِقَ عَلَیهِ السَّلامُ قَرَأ: (أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ) فَسُئِلَ: ما لَنا نَدْعُوهُ و لا یُستَجابُ لَنا؟ فَقالَ: لأنَّکُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَ، و تَسألونَ ما لا تَفهَمونَ! فَالإضطِرارُ عَینُ الدِّینِ؛ و کَثْرَة الدُّعاءِ مَعَ العَمَى عَنِ اللهِ مِن عَلامَة الخِذلانِ. مَن لَم یَشهَدْ ذِلَّة نَفسِهِ و قَلبِهِ و سِرِّهِ تَحتَ قُدرَة اللهِ حَکَمَ عَلَى اللهِ بِالسُّؤالِ و ظَنَّ أنَّ سُؤالَهُ دُعاءٌ؛ و الحُکمُ عَلَى اللهِ مِنَ الجُرأة عَلَى اللهِ.

از امام صادق علیه السّلام نقل شده است که این آیه را قرائت کردند، سپس از ایشان سؤال شد چه شده است که دعاى ما اجابت نمى‏شود؟ حضرت فرمودند: زیرا شما درخواست مى‏کنید از کسى که او را نمى‏شناسید و چیزى را طلب مى‏کنید که نمى‏فهمید. پس اضطرار عین دیانت است و زیادى دعاء با جهل به خداى تعالى از نشانه‏هاى بى‏سعادتى است. کسى که پستى و ذلّت خود و قلب و سرّش را در تحت قدرت خدا نبیند از خدا درخواست بى‏جا و بى‏موقع مى‏کند و تصوّر مى‏کند که این درخواست دعا مى‏باشد و تحکّم کردن بر خدا تجرّى و جسارت بر خدا تلقّى مى‏شود

3- و از قمّى حدیث مى‏کند از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام:

إنّه قِیلَ لَه: إنّ اللهَ تَعالَى یَقولُ: ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم و إنّا نَدعُوه فَلا یُستَجابُ لَنا؟ قالَ: لأنَّکُم لا تَوفُونَ بِعَهدِ اللهِ! و إنَّ اللهَ یَقولُ: أَوْفُوا بِعَهْدى أُوفِ‏ بِعَهْدِکُم؛ و اللهِ لَو وَفَیتُم لِلَّهِ لَوَفَى [اللهُ‏] لَکُم‏

از امام صادق علیه السّلام سؤال شد خداى تعالى مى‏گوید: (ادْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُم) مرا بخوانید تا اجابت کنم، درحالیکه ما او را مى‏خوانیم ولى اجابت نمى‏کند. حضرت فرمودند: زیرا شما به عهد خود با خدا وفا ننموده‏اید. درحالیکه خدا مى‏گوید: شما به عهد و پیمان با من وفا کنید من به عهد با شما وفا خواهم کرد. قسم به خدا اگر شما وفا مى‏کردید او هم وفا مى‏کرد

4- و همچنین از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده‏اند که:

إذا أرادَ أحَدُکُم أن لا یَسألَ رَبَّهُ شَیئًا إلّا أعطاهُ فَلیَیأسْ مِنَ النّاسِ کُلِّهِم، و لا یَکُونُ لَهُ رَجاءٌ إلّا [مِن‏] عِندِ اللهِ عزّوجلّ؛ فَإذا عَلِمَ اللهُ ذَلِکَ مِن قَلبِهِ لَم یَسالهُ شَیئًا إلّا أعطاهُ.

از امام صادق علیه السّلام روایت شده است: کسى که مى‏خواهد از خدا درخواست مسأله‏اى را بنماید باید از همة خلائق ناامید شود. و امیدش منحصر در خداى تعالى باشد. اگر چنین شد خدا نیز درخواست او را اجابت خواهد کرد





موضوع مطلب : اخلاقیات

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 91 فروردین 24 :: 11:39 عصر :: توسط : ابوعلی

مرحوم  آیة الله اصفهانی کمپانی (ره) اشعار زیبایی را در رابطه با حضرت زهرا بیان کردند که من به یک بیت از آن که زیاد جانسوز است اشاره می کنم

وَ لَستُ ادرِی خَبَرَ المِسماری                        سَل صَدرَها خَزِینة الاَسراری

ترجمه: من نمی دانم میخ در با سینه ی زهرا چه کرد اگه می خواهی بدانی از سینه فاطمه بپرس که به تحقیق سینه فاطمه محل اسرار است

چه کردند با مادر سادات؟؟؟!!!!

السلام علیک یا فاطمه الزهراء ، السلام علیک یا بنت رسول الله، السلام علیک یا ام الحسنین...

برای مطالعه مرثیه فارسی آیة الله کمپانى در مصیبت حضرت فاطمه زهرا س به ادامه مطلب بروید



 ادامه مطلب...


موضوع مطلب :


ارسال شده در تاریخ : دوشنبه 91 فروردین 14 :: 11:32 عصر :: توسط : ابوعلی
<   <<   6   7   8   9   10   >   
درباره وبلاگ
هدف از بر پایی این وب آشنایی با اهداف و روش های اهل بیت عصمت و طهارت و بیان علوم ومعارف اسلامی است . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در ضمن این وبلاگ پاسخگوی سوالات دینی شماست سوالات خود را به واسطه ایمیل یا در قسمت نظرات در میان بگذارید در اولین فرصت جوابتان داده می شود. با آرزوی موفقیت روز افزون برای دوستداران ائمه معصومین علیهم السلام .
آخرین مطالب
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 279878